معصومه علینژاد قمی، معروف به مسیح علینژاد در سال ۱۳۵۵ در بابل متولد شد. او روزنامهنگاری را از سال ۱۳۷۸ با روزنامه همبستگی آغاز کرد و بعد از آن با ایلنا همکاری کرد. از او در روزنامههای شرق، بهار، وقایع اتفاقیه، هممیهن و اعتماد ملی نیز نوشتههایی منتشر شده است. اقدام مسیح علی نژاد برای دزدی اسناد محرمانه مجلس شورای اسلامی (دوره هفتم مجلس که باعث اخراجش از مجلس شد) هنگامی که خبرنگار ایلنا بود علینژاد را طعمه خوبی برای سرویس جاسوسی انگلیس قرار داد تا از وی جاسوسی خوب تربیت کند، لذا از همان زمان بود که وی به دام MI۶ افتاد و الحق مورد مناسبی برای این سرویس جاسوسی برای فعالیت علیه ایران بود.” این طیف همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و بهویژه در روزهای منتهی به ۱۸ تیر، از سوی رسانههای بدنام غربی (صدای آمریکا، رادیو فردا، بیبیسی، گویانیوز، روز نت، رادیو زمانه و...) به عرصه فعالیت فراخوانده شدند تا به تحریک بیهزینه برای آشوبگری بپردازند.“علینژاد سپس به همراه عناصر افراطی و نفوذی مدعی اصلاحطلبی به آمریکا فرار کرد، و معرکهگیر تجمعات ۲۰-۳۰ نفره ضد انقلاب در شهرهای واشنگتن، نیویورک و بوستون شد. در این تجمعات عناصری نظیر محسن سازگارا، فاطمه حقیقتجو، علی افشاری، علیاکبر موسوی خوئینی، محمد تهوری، احمد باطبی، مسیح علینژاد و... حضور پیدا میکنند و ضمن معرکهگیری تلاش میکنند تا خود را نزد طرف آمریکایی، فعال و به درد بخور! نشان دهند.این طیف همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و بهویژه در روزهای منتهی به ۱۸ تیر، از سوی رسانههای بدنام غربی (صدای آمریکا، رادیو فردا، بیبیسی، گویانیوز، روز نت، رادیو زمانه و...) به عرصه فعالیت فراخوانده شدند تا به تحریک بیهزینه برای آشوبگری بپردازند. مخالفت علنی با حجاب علی نژاد در بهمن ۱۳۹۲ در دفاع از اقدام زشت سریع القلم که خود را مشاور روحانی می داند و در کنفرانس داووس کروات زده بود که با اعتراضات گسترده داخل کشور نیز مواجه شده بود بر آمده است و به حجاب بانوان مومن ایرانی توهین می نماید و مدعی می شود که آنان از روی اجبار حجاب دارند! وی در اینباره می گوید: " این دغدغه بزرگی است که هنوز در کشور ما خیلی ها یاد نگرفته اند یکی را به خاطر حق انتخاب پوشش، گزینش نکنند، انکار نکنند، خوار نکنند... به افتخار همه زنانی که پوشش اجباری را این همه سال تحمل کردند و هی پشت سر هم شنیدند حالا همه مشکلات حل شده مانده همین که شما روسری از سرت برداری…" کمپین چهارشنبههای بدون اجبار! به تازگی تشکیلات وابستهی بهائیت، در راستای مبارزهی (بیش از صد سالهی) خود با حجاب زن ایرانی، به ترویج و حمایت از کمپین چهارشنبههای بدون اجبار (با هدف مبارزه با حجاب ایرانی، اسلامی) روی آورده است. اما آیا هدف از تشکیل این جنبش، مبارزه با فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است؟! چرا که تاریخ گواهی میدهد، زنان ایرانی حتی پیش از اسلام، به حیا و پاکدامنی شهره بوده و حجاب جزء پوشش آنها به شمار میرفت. (تاریخ تمدن، ج 1، ص 434) بیشک رعایت حجاب اسلامی، با هدف حفظ کرامت زنان تشریع شده؛ اما در این میان، مراکز استکباری که منافع خود را در برهنگی زنان میبینند، با استفاده از تمامی ابزارهای خود (از جمله فرقهی بهائیت)، در صدد برداشتن حجاب از زنان مسلمان هستند.
در طول تاریخ حوزات علمیه، رسم بوده است که هرکجا نطفه فکر و اندیشه ای منعقد می شد و نشو و نمو می یافت، نام منطقه مذکور بر آن جریان نهاده می شد لکن بر خلاف این سنت تاریخی و علمی، نام جریان شیرازی اساسا برگرفته از نام یک خاندان و فامیل است نه جمعی از صاحبان اندیشه که در شهر شیراز درو هم گرده آمده باشند؛ هرچند افرادی چون شیخ الازهر اینگونه بپندارند که شیرازی ها در شیرازند و علمای شیراز را به جلوگیری از افراط دعوت کند! جریان شیرازی با بهره گیری «سید محمد» از نام و آوازه پدر یعنی «سید میرزا مهدی» در کربلا آغاز شد. وی در ابتدای ورود حضرت امام به کربلا به استقبال ایشان می رود و بعدها نیز خود در زمره حامیان حضرت امام و نهضت انقلابی ایشان قرار می گیرد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران عراق را ترک گفته و به قم می آید لکن در جریان حضور ایشان در ایران اتفاقاتی رخ می دهد که باعث می شود روز به روز «سید محمد» از حضرت امام خمینی فاصله بگیرد. اوج این اختلاف دیدگاه ها در حوادث مربوط به آیت الله شریعتمداری بوجود می آید و باعث می شود تا عملا «سید محمد» در حمایت از آیت الله شریعتمداری برابر حضرت امام قرار گیرد. این اختلافات با رحلت امام و روی کار آمدن آیت الله خامنه ای بعنوان رهبر، نه تنها کاهش نیافت که گسترده تر نیز شد و کم کم پا به عرصه میدان عملی نیز گذاشت. مجموعه ای از اقدامات منتسبین بیت سید محمد شیرازی و نیز برخی از فرزندان وی در داخل و خارج از کشور تحت چتر حمایتی خود «سید محمد» باعث شد تا عملا جریان شیرازی ها زیر ذره بین نهادهای امنیتی نظام قرار گیرند. با فوت «سید محمد» در سال 1380، «سید صادق» برادر کوچکتر که شاگرد «سید محمد» نیز به شمار می آمد جای او را گرفت و بارها و بارها در سخنرانی ها و جلسات خویش بصورت مصرح و غیر مصرح به انتقادات شدید نسبت به کلیت نظام دست زد. نقطه ی عطف مواضع این جریان در حوادث پس از انتخابات 88 بود که نظام را متهم به کشتار و خون ریزی می کند و این امر بیش از پیش به امنیتی شدن نگاه نسبت به این جریان در داخل می انجامد.
کماکان منتظر جواب یا دیدگاهتان هستیم